Sunday, February 18, 2018

دو كپه خاكستر

گفتمان سیاسی اجتماعی

**********







"دو کُپه خاکستر" سروده ای از سیروس بینا، (The Two Piles of Ash) Copyright©2002, 2017 by Cyrus Bina دو كپه خاكستر ”برای مادرم” سروده ای از سیروس بینا آگوست ۲۰۰۲-الکساندریا، مینه سوتا در خاكستر خاموش ات خيره مينگرم و در تنگنای خاطرم به جست و جوی بشارت آتشی ميگردم. در لابه لای نگاه تكيده و تاريك ات اما مرا به روشنای تو راهی نيست در خاكستر كبود دو چشمانت گِردِ نبودِ ناگوارِ تو ميگردم و در مسير تو به توی هزاران هزار خواب و خاطره ميگريم. در ميان مردمك مردم ربای تو ميخندم و در آينه ی شباهت عيان و آشكار تو قلبم هزار مرتبه ميخواند. در انزوای ذهن زخم و فاصله انديش ات، اما مرا به آشنای تو راهی نيست در خاكستر درشت دو چشمانت مينگرم و غمگنانه بر جدار غيبت تو دست ميكشم و ذهن من، متبسم ز قصه های حضور و قلب من، متورم ز غصه های غياب و شگفتا در پيش تو مرا به خويش تو راهی نيست. به خويش مينگرم از غياب تا به حضور: "وقتی كه حجم حكمت آغاز با نياز تو پر شد پستان حيات از شير گرم تو پر بود، و من امانت آغاز را در حضور تو نوشيدم.“ به نام جرعه ی آغاز با من سخن بگو با من سخن بگو به خاطر امانت ديروز . . . جسم ترا به سينه ميفشرم باز اما مرا به جان تو راهی نیست "... به كجای اين شب تيره بياويزم"1 و با كدام ديده، سخن و با كه و كدام زبان از درشتی ايام؟ سخن ز درشتی خاكستر دو چشمان است وز آتشی كه ندارد خبر ز خاكستر و روشنی كه ندارد نشان زخاموشی و گوش - گوش كه ميشنود خويش را مدام از پس ديوار دو چشم: دو معبد حراستِ آتش، يا دو كپه ی غرامت موحش؟ - وقتی كه نبض ذهن، سرشار از سرایت اندوه، درمیان ملامت دیوار میزند! وقتی كه چشم ميسپرد خويش را به گردش تقدير تقصير از رسالتِ خاكسترِ دو چشمان است در مرز تحمل و فرياد، ديوار زمخت وقت چه زود ميشكند در فشار ياد: ”شير حيات از پیام تو پر جام اَلَست از نگاه تو مست چشم غیاب در حضور تو باز چشم حضور در غياب تو بست جام حيات در دست من شکست.“ دو چشم دو گوش دو حكايتِ خشم، يا دو روايتِ خاموش؟ به بهانه ی حراست آتش من خيره بر دو كپه ی خاكستر سیروس بینا آگوست ۲۰۰۲- الکساندریا، مینه سوتا ۱- از نيما يوشيج،” وای بر من“ این سروده اولین بار درنشریه ی شهروند منتشر شده : اکتبر 2003


**********

گفتمان سیاسی اجتماعی

**********

No comments:

Post a Comment