Monday, July 27, 2015

شنبه 29 اوت - گفتاری پیرامون ششمین گردهمایی سراسری درباره ی کشتار زندانیان سیاسی در ایران



گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@
@@@@@@

29 اوت 2015
 با
 میلا مسافر، فعال سیاسی
 و سیاوش محمودی، زندانی سیاسی سابق

گفتاری پیرامون ششمین گردهمایی سراسری درباره ی کشتار زندانیان سیاسی در ایران



 میلا مسافر، فعال سیاسی
گزارشی در باره ی محتوای سیاسی و روند ششمین گردهمایی 
سراسری درباره ی کشتار زندانیان سیاسی در ایران
و
سیاوش محمودی، زندانی سیاسی  و از بازماندگان  کشتار دهه ی شصت
"مروری بر پنج گردهمایی گذشته"   
به مناسبت دهمین سالگرد گردهمایی 
سراسری درباره ی کشتار زندانیان سیاسی در ایران 


فایلهای یوتیوب/ صوتی

بخش یکم     بخش دوم      بخش پایانی



@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@

يادداشت های زندان






@@@@@


از برلین تا خاوران/ ویدئو کلیپی برای گردهمایی ششم

 ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران
@@@@@@@@@@@





نهمین سالروز






@@@


اندرون های توانا


سروده ای از ساسان دانش

تقدیم به یارانی که سرافراز رفتند تا انسان را معنا کنند و تقدیم به یارانی که رنج زندان را شکیبایی می کنند تا معنای انسان را ژرفا بخشند

***********************************


به یاد ارغوان ها

"به یاد ارغوان ها"، اثری از ساسان دانش

نيازی به باز نویسی نیست که زندان و زندانیان، تاریخ معاصر ایران را تحول انگیز کرده و پافشاری حکومت ها بر حفظ قدرت، خشونت را بازتولید و روزافزون کرده است. "به یاد ارغوان ها"، نگاه دیگری را بیان می کند که در جستجوی اندیشه ها و هویت جان باختگان و جان به دربردگان، نگرش انسان را به ژرفا کوچ می دهد تا به علت ها بیشتر تفکر کنیم و کنش گران و دخالت گران اجتماعی، سیاسی را از منظر دیگری بنگریم.


https://www.youtube.com/watch?v=UAJPwjBkk2U



@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@

هیچی رو وِل نمی‌کنیم

@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@


سیروس کفایی
سیروس کفای

@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@


@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@
@@@@@@@

______________________________________________

اطلاعیه شماره یک: ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران

_____________________

گفتمان سیاسی اجتماعی



برنامه های آینده

گفتمان سیاسی اجتماعی

******************

شنبه 24 اکتبر
با پویان  
 عضو سابق کنفدراسيون دانشجويان ايرانی در خارج و فعال سياسی

###############################################

شنبه 31 اکتبر
این برنامه بعدا اعلام میشود

############################################
شنبه 7  نوامبر
"تروریسم و نقدی بر پست مدرنیسم"



****************

10 شنبه اکتبر

"دادخواهی، سیستم حقوقی آلترناتیو و فلسفه حقوقی اومانیسم در اندیشه مارکس"
گفتگو با کاملیا اخباری
فعال سیاسی

دادخواهی، سیستم حقوقی آلترناتیو و فلسفه حقوقی اومانیسم در اندیشه مارکس

"فلاسفه تاکنون جهان را تنها متفاوت تفسیر کرده اند، بحث اما بر سر تغییر آنست"

کارل مارکس،  تزهایی درباره فوئرباخ 

 از دوران آنتیک نویسندگانی مانند سوفوکل از ارزش‌های جاودانه  اومانیستی مانند انسانیت، کرامت انسانی، عدالت، صداقت و تسلیم ناپذیری در برابرقدرتمندان سخن گفته اند. دردوران رنسانس انسان در مرکز تاریخ قرار می گیرد. بورژوازی نوزای انقلابی از ارزش‌های فئودالی فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند خود را بعنوان انسان، و ارزش‌های انسانی را باز تعریف کند. دنیای مدرن ما بی تردید دستآورد این دوران تاریخی است.
لیکن این شیفتگی انسان برای تحقق خود بعنوان انسان با موانعی رودررو می شود. بورژوازی خود را از ارزش‌ها و ایده‌های  قرون وسطایی رها می سازد، خود اما سیستم سیاسی، اقتصادی، حقوقی واجتماعی را  بنیان می‌گذارد که  مانعی برای شکوفایی شخصیت و توانایی‌های انسانیش می شود. 
فلاسفه دوران جدید از زوایای متفاوتی به این موضوع پرداخته اند.
مارکس با روش ماتریالیسم دیالکتیکی با این سؤال درگیرمی شود. طبیعت انسان متأثراز دگرگونی های تاریخ می باشد. باورهای اخلاقی انسان و شیوه تفکرش درمورد دیگر ارزش‌های انسانی را همیشه در رابطه تنگاتنگ با روابط تولیدی باید فهمید.
براین مبنا به سؤال مربوط به سیستم حقوقی آلترناتیو  پاسخ داده می شود. آلترناتیو در برابر کدام سیستم حقوقی و چرا؟ 

@@@@@

Gerechtigkeitsanforderung, Alternativ Rechtssystem und Rechtsphilosophischer Humanismus bei Marx

Die Philosophen haben die Welt nur verschieden interpretiert, es kommt aber darauf an, sie zu verändern.
                                           
Karl Marx , Thesen über Feuerbach

Schon in der Antike befasste sich  Sophokles  mit den zeitlosen  humanistischen Werten wie, die  Menschlichkeit, die  Menschenwürde, die  Gerechtigkeit, die  Ehrlichkeit   und das  Aufbegehren  gegen  die Herrscher. In der  Renaissance stand der Mensch  in  dem Mittelpunkt der  Geschichte. Die neu geborene  revolutionäre Bourgeoisie  grenzte  sich von  Werten des Mittelalters  ab und hat begonnen sich als der Mensch und seine Werte neu zu  definieren. Unsere  moderne  Welt  ist  zweifelsohne die Errungenschaften dieser Epoche.

Jedoch standen diese Sehnsucht der Menschen nach Selbstverwirklichung Hindernisse im Wege. Die Bourgeoisie hat sich von den alten Werten und Ideen des Mittelalters befreit, etablierte sie aber ein politisches, wirtschaftliches, rechtliches und soziales System, das selbst Hindernisse zur freien Entfaltung der eigenen Persönlichkeit und menschlichen Fähigkeit verbreitet.Die Philosophen der Neuzeit haben sich  mit diesem Problem aus verschiedenen Blickwinkeln beschäftigt.

Marx plädiert für eine  dialektisch-materialistische Auseinandersetzung mit dieser Frage. Die Natur der Menschen ist das Resultat der Umwandelung der Geschichte. Seine Mentalität, seine Einstellung über die Moral und anderen menschlichen Werte ist immer in Zusammenhang mit dem Produktionsverhältnis zu verstehen.Auf dieser Grundlage wird die Frage nach einem Alternativ Rechtssystem beantwortet. Alternativ gegenüber welchem Rechtssystem und aus welchem Grund?


****************
   تاریخ برنامه ی" تاریخچه ی موسیقی اعتراضی": با سیاوش بهزاد بعدا اعلام خواهد شد 

تاریخچه ی موسیقی اعتراضی

سیاوش بهزاد


موزیک‌ اعتراضی در ارتباط با جنبش های اجتماعی آفریده می شود و در وادی تغییر، بر رفتار و اندیشه ی کنشگران آن دوره، تأثیر بسزا و هدفمند دارد. جنبش های اجتماعی مانند جنبش های زنان، جنبش های کارگری، جنبش های تحقق حقوق بشر، جنبش های ضد جنگ، جنبش های طرفدار حقوق حیوانات یا حفظ محیط زیست؛ به دلیل ماهیت اجتماعی شدن اعتراض، به عرصه ی فرهنگ و موسیقی نیز راه می یابند. این موزیک‌ها نسبت به شرایط مکانی و زمانی، می توانند به سبک های کلاسیک، محلی یا نوعی دیگر از انواع مختلف موزیک جلوه گر شوند


*************

________________________

************

گفتمان سیاسی اجتماعی


Friday, July 24, 2015

تبعیض در سیستم قضایی آمریکا و سراسر جهان با عبدی جواد زاده


گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@
شنبه 1 اوت 2015

تبعیض در سیستم قضایی آمریکا و سراسر جهان

با عبدی جواد زاده استاد جامعه شناسی 


فایلهای یوتیوب/ صوتی






مکانیزم نادیده انگاشتن جرم شرکتها، وابستگان حکومتی و سرمایه داران موسوم به یقه سفید)
و

چرایی شدیدترین مجازات برای جرم بقیه ی مردم(موسوم به یقه آبی)

@@@@@@@@@@@@



@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@


سرمایه آزادانه حر کت  می کند، اما در روزنامه‌ها می‌نویسند که " مردم  فکر میکنند که ما اینجا هستیم که کارهايشان را از آنان بگیریم”!  این ادعای درستی نیست! ما اینجا نیستیم که شغل‌هایشان را بگیریم!  ما تنها کارهایی را انجام میدهیم که آنان نمیخواهند انجام بدهند!  چقدر طول خواهد کشید که  آنها  به اهمیتِ کارِ ما در این  مملکت پی ببرند؟!
کارگر مهاجر 
------------
@@@@@@@@@@@@@@@


موزیک اعتراضی 2- متعلق به کجایم?- با زیرنویس فارسی 


جو جنکس


متعلق به کجایم

@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@





به زبان های  فارسی، انگليسی، فرانسه و اسپانيایی 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@

قهرمان طبقه ی کارگر
Working Class Hero!
John Lenon 

@@@@@@@@@@@@@@

کدام طرفی هستی؟

Natlie Merchant 

@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@

جنگ عليه کارگران
Anne Feeney
https://www.youtube.com/watch?v=e78TqI53bPQ


@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@

_____________________

گفتمان سیاسی اجتماعی


" دادخواهی، سیستم حقوقی آلترناتیو‌ و فلسفه ی حقوقی اومانیسم در اندیشه مارکس " گفتگو با کاملیا اخباری

گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@

@@@@@@@@@@@@@@@@

شنبه 10 اکتبر

"دادخواهی، سیستم حقوقی آلترناتیو و فلسفه حقوقی اومانیسم در اندیشه مارکس"

گفتگو با کاملیا اخباری
فعال سیاسی
"فلاسفه تاکنون جهان را تنها متفاوت تفسیر کرده اند، بحث اما بر سر تغییر آنست"
کارل مارکس،  تزهایی درباره فوئرباخ 

 از دوران آنتیک نویسندگانی مانند سوفوکل از ارزش‌های جاودانه  اومانیستی مانند انسانیت، کرامت انسانی، عدالت، صداقت و تسلیم ناپذیری در برابرقدرتمندان سخن گفته اند. دردوران رنسانس انسان در مرکز تاریخ قرار می گیرد. بورژوازی نوزای انقلابی از ارزش‌های فئودالی فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند خود را بعنوان انسان، و ارزش‌های انسانی را باز تعریف کند. دنیای مدرن ما بی تردید دستآورد این دوران تاریخی است.
لیکن این شیفتگی انسان برای تحقق خود بعنوان انسان با موانعی رودررو می شود. بورژوازی خود را از ارزش‌ها و ایده‌های  قرون وسطایی رها می سازد، خود اما سیستم سیاسی، اقتصادی، حقوقی واجتماعی را  بنیان می‌گذارد که  مانعی برای شکوفایی شخصیت و توانایی‌های انسانیش می شود .فلاسفه ی دوران جدید از زوایای متفاوتی به این موضوع پرداخته اند.  
مارکس با روش ماتریالیسم دیالکتیکی با این سؤال درگیرمی شود. طبیعت انسان متأثراز دگرگونی های تاریخ می باشد. باورهای اخلاقی انسان و شیوه تفکرش درمورد دیگر ارزش‌های انسانی را همیشه در رابطه تنگاتنگ با روابط تولیدی باید فهمید.
براین مبنا به سؤال مربوط به سیستم حقوقی آلترناتیو  پاسخ داده می شود. آلترناتیو در برابر کدام سیستم حقوقی و چرا؟ 

@@@@@

Gerechtigkeitsanforderung, Alternativ Rechtssystem und Rechtsphilosophischer Humanismus bei Marx

Die Philosophen haben die Welt nur verschieden interpretiert, es kommt aber darauf an, sie zu verändern                        
Karl Marx , Thesen über Feuerbach

Schon in der Antike befasste sich  Sophokles  mit den zeitlosen  humanistischen Werten wie, die  Menschlichkeit, die  Menschenwürde, die  Gerechtigkeit, die  Ehrlichkeit   und das  Aufbegehren  gegen  die Herrscher. In der  Renaissance stand der Mensch  in  dem Mittelpunkt der  Geschichte. Die neu geborene  revolutionäre Bourgeoisie  grenzte  sich von  Werten des Mittelalters  ab und hat begonnen sich als der Mensch und seine Werte neu zu  definieren. Unsere  moderne  Welt  ist  zweifelsohne die Errungenschaften dieser Epoche

Jedoch standen diese Sehnsucht der Menschen nach Selbstverwirklichung Hindernisse im Wege. Die Bourgeoisie hat sich von den alten Werten und Ideen des Mittelalters befreit, etablierte sie aber ein politisches, wirtschaftliches, rechtliches und soziales System, das selbst Hindernisse zur freien Entfaltung der eigenen Persönlichkeit und menschlichen Fähigkeit verbreitet.Die Philosophen der Neuzeit haben sich  mit diesem Problem aus verschiedenen Blickwinkeln beschäftigt

Marx plädiert für eine  dialektisch-materialistische Auseinandersetzung mit dieser Frage. Die Natur der Menschen ist das Resultat der Umwandelung der Geschichte. Seine Mentalität, seine Einstellung über die Moral und anderen menschlichen Werte ist immer in Zusammenhang mit dem Produktionsverhältnis zu verstehen.Auf dieser Grundlage wird die Frage nach einem Alternativ Rechtssystem beantwortet. Alternativ gegenüber welchem Rechtssystem und aus welchem Grund

@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@
@@@@@@@

_____________________

گفتمان سیاسی اجتماعی


ناظم حکمت

گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@

طرح : ساسان دانش

نهمین سالروز





ناظم حکمت شاعر مبارز و آزدیخواه ترکیه است که در بسیاری از سروده های خود از عشق، صلح، انقلاب، امید و اندوه و هر آنچه که بایسته ی انسان است سخن گفته است. بی شک، سال های زندان تأثیر فراوانی در بیشتر اشعار وی داشته است، "نهمین سالروز" سرگذشت اندوهبار انسانی است که با وجود تمام رنج ها و مشاهده ی تلخی های روا شده بر انسان در دنیای ممنوع و خوشه های خشمی که تا ابد در او شعله ور است در راه آرمان و آزادی خود همچنان آکنده از جوانه های امید و بی هراس به پیش 
.می رود
نهمین سالروز،  زبان گویا و ناگویای همه ی زندانیانی است که برای آزادی و 
رهایی انسان، زندگی و مبارزه را در هم تنیدند

سروده ای از ناظم حکمت
برگردان از پرتو یاران

این برگردان، سروده ای از ناظم حکمت شاعر مبارز و آزدیخواه ترکیه می باشد که در بسیاری از سروده های خود از عشق، صلح، انقلاب، امید و اندوه وهر آنچه که بایسته ی انسان است سخن گفته است. بی شک، سالهایی که در زندان به سر برده در اشعار او به ویژه این شعر تاثیر فراوان داشته " نهمین سالروز" سرگذشت اندوهبار انسانی ست که با وجود تمام رنج ها و مشاهده ی تلخی های روا شده بر انسان در دنیای ممنوع  و خوشه های خشمی که تا ابد در او شعله ور است در راه آرمان و آزادی خود همچنان آکنده از جوانه های امید و بی هراس به پیش می رود.
  برگردان این شعر را پیشکش می کنم به تمام  دلاور زنان و دلاور مردان میهنم که با وجود شکنجه ها و درد های وصف ناشدنی سالیان بی رحم در زندانها استوار و پر امید در راه آزادی تا آخرین نفس مبارزه می کنند و نیز گلهایی که در این راه بی پروا و سربلند پرواز کردند و جاودانه شدند.

پرتو یاران، تابستان 1394  

@@@@ً 

نهمین سالروز

سرگذشت من در
شبی که برف تا زانو بود
آغاز شد
از میز شام مرا کشیدند
در ماشین  پلیس پرتم کردند
و آنگاه در قطاری مرا چپاندند
درون اتاقی حبسم کردند
سه روز پبش، نه سال از آن روز گذشت.

در راهرو مردی روی برانکار
با دهانی  باز
و اندوه سالهای  طولانی بی رحم در رخسارش
جان می دهد.

به  انزوای تنفر انگیز و مطلق خود
همچون دیوانه و مرده ای می اندیشم
نخست، هفتاد وشش روز
در جدل با سکوت حاکم بر در بسته
وهفت هفته در انبار کشتی بوده ام
با این وجود، همچنان  شکست ناپذیرم
تنها من بودم و افکارم.


اکثر چهره هایشان را از یاد برده بودم
و تنها بینی بسیار درازی در خاطرم بود
با اینکه بارها در کنارم صف کشیدند
حکم مرا که خواندند
تنها یک نگرانی داشتند و این بود:
که با  بهت مرا ننگرند
که نتوانستند.
شبیه هر چیزی بودند جز آدمی:
احمق و متکبر چون ساعت دیواری
و سوزناک و رقت بار چون دستبند، زنجیر...
شهری عاری از خانه و خیابان
با خروارها امید و خروارها اندوه
بی هیج جنبنده ای جز گربه ها.

من در دنیای ممنوع  زندگی می کنم!
که در این دنیا بوییدن گونه های محبوبم ممنوع ست
با فرزندان خود دور یک میز غذا خوردن ممنوع
گفتگو با مادر و برادر، بی نگهبان و حفاظ سیمی ممنوع
ارسال و دریافت هر نامه ای ممنوع
خاموشی به وقت خواب ممنوع
بازی تخته نرد ممنوع
با این همه
چیزهایی هست که  می توانی در  قلبت پنهان کنی و در دستانت داشته باشی
مانند عشق، اندیشه و درک.

در راهرو،  مرد روی برانکار مرده
بیرونش می برند
امید و اندوهی نیست
نان وآبی نیست
آزادی و زندان  نیست
تمنای زنان، نگهبان و حتا ساس هم نیست
و نه گربه ای که بشیند و به او خیره گردد
همه چیز تمام شد.

اما سرگذشت من ناتمام
هنوز عشق می ورزم، می اندیشم و درک می کنم
خشم بی اثرم همچنان وجودم را می خورد

و از صبح هنوز کبدم درد می کند.

@@@@@@@@@@@



NINTH ANNIVERSARY

One night of knee-deep snow
my adventure started -
pulled from the supper table,
thrown into a police car,
packed off on a train,
and locked up in a room.
Its ninth year ended three days ago.
*
In the corridor a man on a stretcher
is dying open-mouthed on his back,
the grief of long iron years on his face.

I think of isolation
- sickening and total
like that of the mad and the dead -
first, seventy six days
of o closed door's silent hostility,
then seven weeks in a ship's hold. Still, I wasn't defeated :
my head
was a second person at my side.
*
I've forgotten most of their faces
- all I remember is a very long pointed nose -
yet how many times they lined up before me!
When my sentence was read, they had one worry :
to look imposing.
They did not.
They looked more like things than people :
like wall clocks, stupid
and arrogant,
and sad and pitiful like handcuffs, chains, etc.
*
A city without houses or streets.
Tons of hope, tons of grief.
The distances microscopic.
Of the four-legged creatures, just cats.

I live in a world of forbidden things!
To smell your lover's cheek :
forbidden.
To eat at the same table with your children :
forbidden.
To talk with your brother or your mother
without a wire screen and a guard between you :
forbidden.
To seal a letter you've written
or to get a letter still sealed :
forbidden.
To turn off the light when you go to bed :
forbidden.
To play backgammon :
forbidden.
And not that it isn't forbidden,
but what you can hide in your heart
and have in your hand
is love, think and understand
*
In the corridor the man on the stretcher died.
They took him away.
Now no hope, no grief,
no bread, no water,
no freedom, no prison,
no wanting women, no guards, no bedbugs,
and no more cats to sit and stare at him,
that business is finished, over.

But mine goes on :
my head keeps loving, thinking, understanding,
my impotent rage goes on eating me,
and, since morning, my liver goes on aching...

20 January 1946

http://mp3lio.com/salvatore-adamo

*****
**********
************

آنان دشمنان امیدند، عشق من

سروده ای از ناظم حکمت :

 برگردان از پرتو یاران

آنان دشمنان امیدند، عشق من

آنان دشمنان امیدند، عشق من
دشمنان آب روان
دشمنان درختان پربار
دشمنان زندگی و شکفتن.
زیرا مرگ برایشان رقم زده:
 دندانهایی فاسد و تنی پوسیده
به زودی برای همیشه نابود می گردند
ویقین داشته باش، عشق من،  یقین داشته باش  
که آزادی آغوش  می گشاید
در فاخرترین جامه اش:  لباس  کارگر
....درکشور زیبایمان

******

They are the enemies of hope, my love

They are the enemies of hope, my love,
of flowing water,
of the fruitful tree,
of life growing and flourishing.
Because death has branded them on their forehead :
- rotting teeth, decaying flesh -
and soon they will be gone not to come back again.
And be sure, my love, be sure,
freedom will walk around swinging its arms,
freedom in its most glorious garment : worker's overalls

in this beautiful country of ours... 


*****
********
***********

زندگی

سروده ای از ناظم حکمت
ترجمه: سیاوش بهزاد

زندگي، امری مضحک نيست. 
بايد با جديت فراوان زندگي کرد.

مانند يک سنجاب ... برای مثال. 
يعنی بدون چشم داشت به چيزی فراتر و برتر از زندگي. 
يعنی شغل و حرفه ی اصلی بايد زيستن باشد.

زندگی موضوع مضحکی نيست. 
بايد با آن جدی برخورد کرد!

بسيار جدی و به آن درجه ای که مثلاً  دستانت پشت سرت بسته باشد و پشت به ديوار ايستاده باشی.
يا اينکه داخل يک آزمايشگاه باشی با روپوش سفيد و عينک محافظ.
می شود بخاطر ديگران مُرد... حتي براي کساني که هرگز چهره هايشان را نديده ای. 
اگر چه می دانی زندگی بسيار واقعی است، و زيباترين است.

يعنی بايد آنقدر زندگی را جدي گرفت که مثلاً در 70 سالگی درخت زيتون بکاري و بخاطر فرزندان خودت هم نباشد!   
اما، علی رغم اينکه از مرگ می هراسی، آنرا باور نداری!  چون وزنه زندگی سنگين تر است!

فرض کنيم به شدت بيمار شده اي، نياز به جراحی داري، اما ممکن است از اتاق عمل زنده خارج نشوی.  
با اينکه احساس غم و اندوه حاصل از عزيمت "کمي زود هنگام" ناممکن است، اما همچنان به جوک ها می خنديم همچنان به بيرون پنجره مي نگريم تا ببينيم آيا باران می بارد! يا همچنان با اشتياق و اضطراب منتظر شنيدن جديدترين اخباريم.

حال فرض کنيم در خط مقدم هستيم و بخاطر چيزی که ارزش جنگيدن را دارد، قرار است بجنگيم. 
شايد همان جا، دراولين روز حمله، دقيقاً در همان روز اول با صورت به زمين افتاده جان دهيم. 
اين حقيقت را همراه با خشم غريبی مي دانيم، ولي همچنان خود را تا سر حد مرگ نگران  نتيجه ی اين جنگ مي­کنيم که ممکن است سالها بطول بيانجامد.
حال فرض کنيم در زندان هستيم و در مرز 50 سالگی و مثلاً هنوز 18 سال تا باز شدن درب هاي آهنين باقی است. 
اما همچنان با دنياي بيرون زندگي مي کنيم، يعني خارج از ديوار ها،  همراه با حيوانات و مردمان در هم می پيچيم و دست و پا ميزنيم و تلاش می کنيم.

می خواهم بگويم در هر حالت و هر موقعيتی که هستيم، بايد آنچنان زندگي کنيم که گوئی هرگز نخواهيم مُرد.

اين سياره سرد خواهد شد! 
ستاره ای در بين ستارگان و ذره ای طلائی و بسيار کوچک، روي مخمل آبی، يعني همين سياره ي عظيم خودمان!  اين سياره زمانی سرد خواهد شد. 
نه مثل يک قطعه يخ يا حتي يک تکه ابر بي بار و مُرده.
بلکه مانند يک  گردوي تو خالی که در فضاي تاريک مطلق می غلتد و پيش می رود.

همين حالا بايد به سوگواری نشست!   
بايد اين اندوه را هم اکنون احساس کرد!  


چرا که اگر می خواهی بگوئی "زندگي کردم!"  بايد تا اين حد عاشق دنيا باشی! 
 
@@@@@
@@@@@@@@
@@@@@@@@@@

گفتمان سیاسی اجتماعی