Thursday, April 30, 2015

اسلايدهای سخنرانی - قاچاق انسان در بستر نظام سرمايه داری، سرکوب و بهره کشی


گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@

 زمان به وقت اروپای مرکزی
20:00

14:00  تهران 22:30  و نيويورک 

________________

Paltalk

View all  ---> all Languages---> Iran 

Iran Goftemaan Siasi Ejtemaaee

@@@@@@

شنبه 9 ماه مه

،قاچاق انسان در بستر نظام سرمايه داری 
 سرکوب و بهره کشی


  Human trafficking in the context of Capitalism, 
What it means to Exploit and Oppress?




اسلايدهای سخنرانی











Tuesday, April 14, 2015

اسلايدهای فارسی سخنرانی - قاچاق انسان در بستر نظام سرمايه داری، سرکوب و بهره کشی


گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@

شنبه 9 ماه مه

قاچاق انسان در بستر نظام سرمايه داری 

 سرکوب و بهره کشی



  Human trafficking in the context of Capitalism, 

What it means to Exploit and Oppress?

با عبدی جوادزاده

i

استاد جامعه شناسی

(اسلايدهای سخنرانی ( فارسی




















@@@@@@@@@@@@@@@

_____________________

گفتمان سیاسی اجتماعی

Monday, April 6, 2015

مرگ قناری - به ياد فرخنده



گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@


به ياد فرخنده


  سروده ای از راحله يا ر



مرگ قناری



تو را با خرمن موی پریشانت که می سوزی

نگاه بی پناهت را به هر نامرد می دوزی


ندایت در میان شعله می رقصید فرخنده

زمین از شرم چشمان تو می لرزید فرخنده



جبین و گونه و لب های زیبایت اناری بود

شب آغاز سال نو، شب مرگ قناری بود

دلم از سخت جانی خودم دلگیر می گردد

و از بار خجالت هفت پشتم پیر می گردد


 مارچ ۲۰۱۵


راحله یار


@@@@@@@@@@@@@@





روزی که روز نبود!


بیهوده بود!

روز هم بیهوده بود

و هنوز نو نشده بود روز

هنگامی که نور به تاریکی غلیظ طعنه زد.

و شراره ای نفیر زنان به عمق تاریکی جهید

و در برابر چشمان ما، گشاده و باز

بساط خاکستر بود و دیگر هیچ....

و شب همچنان تیره و تار

شراره ها را به تمسخر نشسته بود

روز بود

نه! نوروز بود

و دیگر نوروز برای هیچ مادری قرخنده نبود

چرا که فرخنده نبود، رفته بود

و در برابر چشمان ما، باز و وقیح

خاکستر شده بود

امسال سو ـ سوی ستارگان آسمان

بازتاب تپش قلب توست

به هنگام نشر خبر، که فرزندت رفت

مادر بیا !

ایستاده، سربرافرازیم و بنگریم

به بی انتهای تاریک این چاه

و از ستاره های رهگذر بپرسیم،

نشانی خانۀ خورشید را





@@@@@@@


...به ياد فرخنده

"آميليا:"فرخنده، توسط جاهلان دین کشته شد‏


يادداشتی از آميليا، در مورد مراسم خاکسپاری فرخنده در کابل  
امروز رفتم تا در مراسم خاکسپاری فرخنده در قبرستان پنچصد فامیلی شهر کابل اشتراک کنم. جنازه از خانه اش برداشته شد؛ جمعیت زیادی آمده بودند، فعالان مدنی و حقوق زن پیشتاز از همه بر گِرد تابوت فرخنده حلقه زدند، حضور مقامات ارشد وزارت داخله برجسته بود، به دنبال تابوت رفتم؛ بر خلاف معمول تابوت نه بر دوش مردان بلکه بر دوش زنان بود؛ دستهای پرتوان زنان تابوت فرخنده را بالا کردند؛ دیگر زنها ضعیف نبودند، آنها زنی را در تابوت بلورین اندیشه هایشان حمل میکردند و چقدر صبورانه و با عزت گام بر میداشتند و اما مردان؛ دستها را بر دست یگدیگر حلقه ای از همت ساختند تا پاسبانان یک حرکت جدید باشند، مردان و زنان همه فرخنده شده بودند و فرخنده در کالبد همه مشایعت کننده گان جسد سوخته اش فریاد عدالت خواهی سر میداد. تابوت همچنان مسیر طولانی سرک تا قبر را میپیمود، نمیدانم چرا داکتر عالمه و لینا عَلم و شکیلا ابراهیم خیل سنگینی تابوت را حس نمیکردند، بهارجویا، فرزانه واحدی و عارفه بهارت و مریم شیرجانی گوشه دیگرِ تابوت را گرفتند، منیره یوسف زاده و حمیرا ثاقب و زبیده اکبر شانه هایشان عجین با تابوت شدند، بهار سهیلی و فتانه حسن زاده و صحرا کریمی و نرگس آذریون در خاکباد مراسم؛ تابوت را رها نمیکردند و فرخنده عزیزی و مینا رضایی و سمیرا سادات گلویشان هنوز دردمندانه فرخنده صدا میکرند دیانا ثاقب و صحرا موسوی نیز صدای شان برای حضور دردمندانه بالا بود و زنی خارجی به دور از تمامی مرزهای جغرافیایی خود فرخنده شد و در همنوایی با دیگر زنان افغان دستانش را به تابوت چسپانده بود و مدام اشک میریخت و تمامی زنانی که با گام های استوارشان فرخنده ها شده بودند. شاید این روش نه در افغانستان که در تاریخ اسلام بی سابقه باشد که زنان تابوت را بر شانه هایشان حمل میکردند. 
بر گورستان و در نزدیکی قبر فرخنده که رسیدیم، شعارها برای حمایت از فرخنده بالا گرفت، دیگر مانعی بر کنترول احساسات مردم نبود، خبرنگاران کمره هایشان را بر سر گور فرخنده متمرکز کرده بودند، عکاسان بزرگترین و استثنایی ترین تصاویر تشییع جنازه را درج تاریخ مینمودند، زنان بر سر جنازه فرخنده نماز خواندند و با عزمی قوی بیل ها را گرفتند و بر گورش خاک انداختند؛ صداها برای دادخواهی بلندتر شده بود؛ هزارن تن از مردم آمده بودند تا گواه بی گناهی دختری باشند که تا آخرین لحظات سوختنش فریاد میکشید که "بیگناهم".

صدایی آمد و همهه ای در میان جمعیت بالا گرفت؛ مولوی ایاز نیازی ملایی که خواهان آزادی قاتلین بود و حکومت را هشدار به قیام سراسری مردم مینمود توسط مردم اجازه نیافت تا در مراسم اشتراک کند. 

نماز جنازه برگزار شد؛ دیگر مرزهای جنسیتی برداشته شد؛ حتی زنان هم در نماز جنازه اشتراک کردند و نشان دادند که میان خدا و آنان نباید فاصله ای باشد. شعارها پایانی نداشت؛ شور و شعور مردم فرخنده را هنوز تنها نگذاشتند؛ 

من به روح فرخنده دعا کردم، آرام آرام از قبرستان دور شدم و صدایی از جمعیت به گوشم
"میرسید: "ما همه فرخنده ایم



3/22/15

@@@@@@@@@@@@


شعری از ناديا انجمن

.نا د یا انجمن شاعر افغان که در 25 سالگی  به دست همسرش  به قتل رسید 

نادیا انجمن، دانشجوی بیست و پنج ساله و زن غزل سرای افغان در پاییز هشت سال پیش به دست شوهرش که کارمند دانشکده ادبیات بود به قتل رسید و به جای پر پرواز یافتن، جسم بی جانش راهی گورستان شد،  دنیا به کام نادیا  زهر شد،آن مشت ستمگری که بر دهانش کوبیده شد همه نغمه ها و نجواهایش را برای همیشه خاموش کرد
یادش گرامی

سروده ای از ناديا انجمن


نيست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟

من که منفور زمانم، چه بخوانم‌ ؟ چه نخوانم

چه بگويم سخن از شهد، که زهر است به کامم

وای از مشت ستمگر که بکوبيده دهانم

نيست غمخوار مرا در همه دنيا که بنازم

چه بگريم، چه بخندم، چه بميرم، چه بمانم

من و اين کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت

که عبث زاده‌ام و مهر ببايد به دهانم

دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت

من پربسته چه سازم که پريدن نتوانم

گرچه ديری است خموشم، نرود نغمه ز يادم

زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم

ياد آن روز گرامی که قفس را بشکافم

سر برون آرم از اين عزلت و مستانه بخوانم

من نه آن بيد ضعيفم که ز هر باد بلرزم

دخت افغانم و برجاست که دايم به فغانم

نـادیا انجمن


@@@@@@@@@@


@@@@@@@@@@



ماراتون داستان‌های توانمندی زنان
پال تاک، کارگاه نوشتار، مارچ 2015

مدتی بود که نرگس یک الاغ پارچه‌ای بزرگ خریده و آن را کنار تختش گذاشته بود. بچه‌ها اول با تعجب با این کار مادرشان برخورد کردند، اما بعد از چند روزی به این منظره عادت کردند.
آن شب جمعه، ساعت یازده و پنجاه و سه دقیقه، وقتی نرگس از کارهای زیاد روزانه فارغ شد، با یک دسته کاغذِ یادداشت و سوزن ته گرد به اطاق خواب آمد و کنار تختش پهلوی الاغ پارچه‌ای نشست. مدتی به الاغ خیره شد و لبخندی زد. الاغ نیز با لبخندی پاسخگو شد.
نرگس یکی از کاغذها را برداشت و روی آن نوشت:
«هر روز صبح ساعت پنج و نیم شیپور بیدار باش.»


@@@@@@@@@




به مناسبت هفته‌ ی داستان نویسی در باره‌ ی توانمندی زنان
کارگاه نوشتار

در آغاز بی‌آغازی،
جلوه‌ای از قدمت ذاتی ظهور کرد.
و از آن جلوه که عقل بود، سه چیز زاییده شد:
عشق، زیبایی و بخشش.
آن جلوه این سه را در یک پدیده خلاصه کرد
و آن پدیده زن بود.
و زن پای بر زمین نهاد.
و زمین که تیره و بایر بود به روشنی زیبایی زن روشنی گرفت.
و زن زمین را دوست داشت و می‌خواست آن را آبادان کند.
می‌خواست که نهرها جاری شوند
و آب‌ها در جاهای آن جمع شده،
دریاهای درخشان ایجاد شود
و بر روی زمین درخت‌ها بروید
و پرندگان برای گل‌ها بخوانند.
پس زن دست به کار شد و به آرایش زمین و خود پرداخت
و زمین را با زیبایی خود زینت بخشید.
او زمین را نگریست و زمین زیبا بود.
هنگامی که می‌خواست راحت بجوید، موجودی را شبیه خویش دید که در خوابی عمیق فرو شده است.
پس دنده‌ی او را کشید و هشیارش نمود!


@@@@@@@@



الیستر هیولت
                   

__________________________________________

@@@@@@@@@@@@



منِیژه تمام جنگل را دوِیده بود و حالا روِی تخته‌ِی موج‌پِیما (Surf) محکم اِیستاده بود و با موج‌ها مبارزه مِی‌کرد. نگاهش به تناوب مسِیر موج‌هاِی تازه را تا تخته و پاهاِیش طِی مِی‌کرد. پاهاِیش با قدرت تخته را هداِیت مِی‌کردند و تعادلش را روِی زانوانِ خم شده و پشت و با کمک بازو و دست حفظ می‌کرد و از نِیروِی باد کمک مِی‌گرفت که او را به وسط اقِیانوس، به سوِی افق مِی‌راند.
از زخم‌هاِیش خون مِی‌چکِید و با آب‌ها مِی‌آمِیخت. شاخه‌ِی درخت‌هاِی جنگلِی ضربه‌هاِی محکمِی بر بدنش وارد کرده بودند و خراش‌هاِی زِیادِی بر صورت، دست‌ها، پاها، پهلوها و سِینه‌اش اِیجاد شده بود. عمق بعضِی خراش‌ها نشان مِی‌داد که گوشت آن قسمت‌ها کنده شده بود. اما او دوِیده بود، تمام جنگل را دوِیده بود، با دست شاخه‌ها را کنار زده بود که دست‌ها و بازوانش را ‌خراشِیده و پشت سر او به جاِی خود بازگشته، به او ضربه زده بودند. اما او دوِیده بود، بِی‌اعتنا به همه‌ِی زخم‌ها، راه را از مِیان درخت‌های انبوه باز کرده و دوِیده بود که به اقِیانوس برسد.



@@@@@@@@@@@@@

@@@@@@@@@@@

Tracy Chapman; Behind The wall
  دو کار از تريسی چپمن
  ! پشت ديوار



ويديو


پشت دیوار
دیشب صدا‌ی فريادهایی شنيدم
صداهايی بلند از پشت دیوار …
شب دیگری، با بیخوابی  برای من..
تلفن کردن بی فايده است
پلیس اگر هم بیاید
هميشه دير ميرسد...

دنباله ی مطلب
@@@@@@@@@@@@@@

Tracy Chapman; Why?

چرا؟




ويديو

چرا بچه‌ها از گرسنگی می‌میرند؟
در حالیکه به اندازه‌ای کافی‌ غذا برای
 همه ی  مردم دنیا هست !!
چرا در حالی‌ که همه ی ما با هستیم
هنوز بعضی‌‌ها تنها هستند؟
 چرا  موشک ها پاسدار صلح  نامیده میشود؟
درحالی که  تنها برای کشتن هدف ميگيرند
چرا  زنان ، حتی
 در خانه‌هایشان در امان نیستند ؟

دنباله ی مطلب

@@@@@@@@@@@@@@@@@





@@@@@@@@@@@@@@






Women of the World Celtic,

  Maire Brennan - Against the Wind

@@@@@@@@@@@@@@@@




Love and Justice 




@@@@@@@@



Mercedes Sosa
Gracias a la vida

@@@@@@@@@





@@@@@@@



______________________________________________

اطلاعیه شماره یک: ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران


برای دانلود نسخه پی دی اف اطلاعیه شماره یک: ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران اینجا کلیک کنید


______________________________







ماهی سیاه کوچولو /نویسنده صمد بهرنگی /




______________________________


______________________________



برای ويکتور خارا: با زير نويس فارسی : اليستر هيولت 

Victor Jara by Alistair Hulett 


____________________________

مارش بيکاران

______________________

موزيک در مورد کودکان کار




____

به ياد فروغ فرخزاد


شاملو در سوگ فروغ


مرثیه

به جستجوی تو

بر درگاه کوه می گریم ،در آستانه ی دریا و علف
به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم

در چار راه فصول
در چار چوب شکسته ی پنجره ای

که آسمان ابر آلوده را

قابی کهنه می گیرد

به انتظار تصویر تو

این دفتر خالی
تا چند
ورق خواهد خورد؟


جریان باد را پذیرفت
و عشق را
که خواهر مرگ است ـ

و جاودانگی

رازش را

با تو درمیان نه

پس به هیات گنجی درآمدی

بایسته و آزانگیز

گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را

از این سان

دل پذیر کرده است 

نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می گذرد

ـ متبرک باد نام تو! ـ
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را

هنوز را
______

!در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و به یاد کاریکا توریست های چارلی ابدو
(Charlie Hebdo)

www.djaber-ka-parvaneh-gh.com

با تشکر از پروانه قاسمی و جابر کليبی عزيز

_____________________

جلسه بحث و گفتگو در مورد روابط مابین کمیته های محلی و مسئول بنیاد در بیست وپنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در جنوب کالیفرنیا

25th IWSF Resigned Committee Meeting 2014‏ 

https://www.youtube.com/watch?v=XImWNzRTwf8&feature=share

جلسه بحث و گفتگو در مورد روابط مابین کمیته های محلی و مسئول بنیاد در بیست وپنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در جنوب کالیفرنیا
Five local committee's members of the 25th IWSF Conference have organized a public meeting on 
July 14th, 2014


________________________


برای ويکتور خارا: با زير نويس فارسی : اليستر هيولت 

Victor Jara by Alistair Hulett 


____________________________

موزيک در مورد کودکان کار

http://youtu.be/9S8EXWm8G38
____


___________


!در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و به یاد کاریکا توریست های چارلی ابدو
(Charlie Hebdo)

www.djaber-ka-parvaneh-gh.com

با تشکر از پروانه قاسمی و جابر کليبی عزيز

_____________________

جلسه بحث و گفتگو در مورد روابط مابین کمیته های محلی و مسئول بنیاد در بیست وپنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در جنوب کالیفرنیا

25th IWSF Resigned Committee Meeting 2014‏ 

https://www.youtube.com/watch?v=XImWNzRTwf8&feature=share

جلسه بحث و گفتگو در مورد روابط مابین کمیته های محلی و مسئول بنیاد در بیست وپنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در جنوب کالیفرنیا
Five local committee's members of the 25th IWSF Conference have organized a public meeting on 
July 14th, 2014
_________________

واکنش طبيعی کودکان در برابر دعوت به استفاده از
خشونت  

“Slap her": children's reactions 

https://www.youtube.com/watch?v=b2OcKQ_mbiQ&feature=em-share_video_user




_____________________


گفتمان سیاسی اجتماعی